محل تبلیغات شما



هر دو کلمه ی forest و jungle به معنی جنگل بوده و معنای یکسان دارند ولی این دو کلمه کاربرد یکسان ندارند و متفاوت می باشند در اینجا می خواهیم به تفاوت دو کلمه ی forest و jungle به زبان انگلیسی می پردازیم

jungle: Noun: an area of land overgrown with dense forest and tangled  vegetation typically in the tropics forest:Noun: a large area Covered chiefly with trees and undergrowrh

در حقیقت jungle نوعی از forest بشمار می اید تشابه این دو در این است که هر دو از درختان و گیاهان پوشیده شده اند اما forest به مناطق کم تراکم و بسیار وسیع پوشیده از گیاهان و درختان بلند اطلاق می گردد که انواع گوناگونی دارند و در مناطق اب و هوایی مختلف می باشد jungle  نوعی از forest است که تراکم درختان و علف ها در ان بسیار بالاتر بوده و وسعت به مراتب کمتر از  forest دارند اغلب جنگل ها در مناطق گرم آب و هوایی واقع هستند در حقیقت jungle گونه ای از rain forest ها به حساب می اید


پژوهش جدید نشان می‌دهد مردمان ملانزی هزاران سال ژن‌های نئاندرتال‌ها و دنیسوواها را در جمعیت خود حفظ کردند و از آن سود بردند.

بسیاری از انسان‌های امروزی DNA انسان‌تبارهای منقرض‌شده‌ای مانند نئاندرتال‌ها را به‌ارث برده‌اند؛ اما اکنون مشخص شده است این میراث ژنی قدمتی بیش از تصورات پیشین دارد. تجزیه‌وتحلیل‌های ژنتیکی از DNA انسان‌های امروزی در یک دهه‌ی گذشته حاکی از آن بوده است که انسان‌ها به دفعات زیادی با انسان‌تباران دیگر ازجمله نئاندرتال‌ها آمیزش کرده‌اند؛ درنتیجه، DNA این انسان‌تبارهای منقرض‌شده را می‌توان در بسیاری از مردمان امروزی یافت.

نئاندرتال‌ها و دنیسوواها حدود ۳۵ تا ۴۰ هزار سال قبل منقرص شدند؛ اما اکنون تمامی انسان‌های زنده‌ی خارج از آفریقا، درصدی از DNA نئاندرتال و بسیاری از مردم آسیا، به‌ويژه جنوب‌شرق آسیا، DNA دنیسوواها را به‌ارث برده‌اند. بخشی از این DNA ممکن است برای انسان‌های مدرن مزایایی نیز داشته باشد. با‌این‌حال، پژوهشگران در بررسی اخیر قطعات کوچکی از DNA باستانی را تجزیه‌وتحلیل کردند و پاسخی برای این پرسش نداشتند.

به‌گفته‌ی اِوان آیکلر، متخصص ژنتیک از دانشگاه واشنگتن در سیاتل، در بررسی‌های پیشین بیشتر پژوهشگران تمرکز خود را روی تغییرات تک‌نوکلئوتیدی گذاشته بودند. حال، آیکلر و همکارانش یک قدم جلوتر رفته‌ و در پژوهش خود چگونگی حذف و تکثیر توالی ژنی را بررسی کرده‌اند.

این تغییرات ژنتیکی بزرگ‌تر ازنظر زیست‌شناختی تأثیرات مهمی بر انسان می‌گذارد. پژوهشگران در بررسی خود به حضور طولانی‌مدت DNA نئاندرتال و دنیسووا در مردم ملانزی پی بردند. آنچه پژوهشگران یافتند، دو قطعه‌ی بزرگ از DNA در مردمان ملانزی بود. یکی از قطعات DNA روی کروموزوم ۱۶ قرار داشت که از انسان دنیسووا نشئت می‌گرفت و تکثیرپذیر بود. قطعه‌ی دیگر روی کروموزوم ۸ قرار داشت و از نئاندرتال‌ها به‌ارث رسیده بود و قابلیت حذف و تکثیر را داشت. ازآنجاکه قابلیت تکثیر درصورت سودمندی به ژن اصلی اجازه‌ی تکثیر را می‌دهد، اهمیت فراوانی برای انسان دارد و ممکن است موجب مزایای تکاملی متعددی در مردمان ملانزی شده باشد.

پژوهشگران در مقاله‌ی خود اشاره کرده‌اند هر دو قطعه‌ی DNA نشانه‌هایی از انتخاب طبیعی را در خود دارند که به‌نظر می‌رسد از مزایایی برخوردار بودند؛ به‌همین‌دلیل نیز، قرن‌ها در مردمان ملانزی باقی مانده‌اند. با‌این‌حال، مشخص نیست چرا بومیان ملانزی از هر جمعیت انسانی دیگری DNAهای باستانی بیشتری دارند. شاید دلیل آن تماس بیشتر اجداد ملانزی‌های کنونی با انسان‌تبارهای منقرض شده باشد.

درواقع، اجداد بومیان کنونی ملانزی عمدتا در ۵۰ هزار سال تاریخ خود جمعیتی منزوی بوده و فقط از حدود سه‌هزار قبل با جمعیت‌های غیربومی آمیزش کرده‌اند. باوجوداین، یافته‌های اخیر نشان می‌دهد DNAهای باستانی حاصل از این دو انسان‌تبار منقرض‌شده بین ۴۰ تا ۱۲۰ هزار سال قبل وارد جمعیت ملانزی‌ها شده است.

آیکلر می‌گوید این ژن‌های باستانی به موفقیت انسان‌های امروزی خارج از آفریقا کمک شایانی کردند. نئاندرتال‌ها و دنیسوواها قبل از اینکه انسان‌های مدرن از آفریقا مهاجرت کنند، صدهاهزار سال در اروپا و آسیا زندگی کرده بودند؛ به‌همین‌دلیل، سازگاری‌های تکاملی لازم برای شرایط آب‌وهوایی و غذاها و بیمار‌های مختلف را به‌دست آورده بودند. ازاین‌رو، آیکلر این ژن‌های مفید را نوعی آزمایش برای پیش‌ماده‌ی انسان‌های مدرن» می‌داند.

با‌این‌همه، مشخص نیست این میراث ژنی چه مزایایی برای مردمان ملانزی داشته‌ است. آیکلر می‌گوید:

 فکر می‌کنم بزرگ‌ترین مسئله‌ی پیش روی ما، اثبات عملکرد این ژن‌ها باشد. بررسی این امر نیز به‌دلیل اینکه این ژن‌ها فقط در انسان‌ یافت می‌شود و نمی‌توان از آزمایش‌ روی نمونه‌های حیوانی استفاده کرد، دشواری‌های خاص خود را دارد. 


نتایج پژوهشی جدید نشان می‌دهد که همگامی امواج مغز در یکی از مراحل خواب در پیشگیری از تجمع سموم در مغز نقش دارد.

همگامی امواج مغز در جریان خواب NREM (حرکت غیرسریع چشم) ممکن است در پاک‌سازی سموم از مغز نقش داشته باشد. لورا لویس و گروهش تا دیر وقت در آزمایشگاهی در دانشگاه بوستون مشغول مطالعه بودند. لویس تا ساعت ۳ بامداد در حال انجام ‌آزمایش‌هایی بود و بسیار دیر می‌خوابید و صبح روز بعد دیرتر از خواب بیدار می‌شد. او می‌گوید وضعیت ما مانند پرواززدگی بود، البته بدون تغییر منطقه‌ی زمانی. لویس ارزش خواب شبانه‌ی خوب را می‌داند، اما وقتی در تلاش هستید که آن‌چه را در هنگام خواب در مغز انسان اتفاق می‌افتد، مطالعه کنید، درنهایت باید قدری فداکاری کنید. او می‌گوید:

این خصوصیت پژوهش‌های مرتبط با خواب است؛ وقتی که مردم می‌خوابند، شما باید بیدار بمانید.

نتایج آزمایش‌های او که به‌تازگی در مجله‌ی Science منتشر شده است، نشان می‌دهد که چگونه بدن ما در هنگام خواب، سموم را از مغز می‌زداید. این یافته‌ها مسیرهایی تازه به سوی درمان و پیشگیری از بیماری‌های نورودژنراتیوی مانند آایمر می‌گشاید.

وقتی که می‌خوابیم، مغز ما از چند مرحله می‌گذرد؛ از خوابی سبک تا خوابی عمیق که مانند حس بیهوشی است و نیز مرحله‌ی خواب حرکت سریع چشم (REM) که احتمال خواب دیدن ما در آن مرحله بیشتر است. لویس در پژوهش خود روی مرحله‌ی خواب NREM تمرکز کرد؛ مرحله‌ی عمیقی از خواب که به‌طور کلی در اوایل شب رخ می‌دهد و با حفظ حافظه مرتبط است.


مشاهده درون دستگاه گوارش

با استفاده از درون بینی (اندسکوپی اندو به معنای درون و اسکوپ به معنی دیدن ) می توان درون مری معده و دوازدهه (ابتدای روده ی باریک) را مشاهده کرد. درون بین (اندسکوپ /Endoscope) لوله ای باریک و انعطاف پذیر با دوربینی بر یک سر ان است. درون بینی برای تشخیص زخم ها؛سرطان و عفونت به کار می رود. درون بین در نمونه برداری نیز استفاده می شود. کولون بینی (کولونو سکوپی) روشی برای بررسی کولون یا روده ی بزرگ را تا محل اتصال به روده ی کوچک بررسی می کنند تا اختلال های احتمالی ان را مشاهده کنند.


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اندیشه های برتر